۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۳

هزار شکر که مارا سر شکایت نیست
وگرنه قصه جور تو را نهایت نیست

کنون که خرمن خوبی شدی زهی صافی
که یک جوت بمن خوشه چین عنایت نیست

اگر حکایت حسنم کنم مرنج از من
کجاست در همه عالم که این حکایت نیست

رخ تو مصحف حسن است و روشنت بخلق
چنانکه حاجت تفسیر هیچ آیت نیست

نشان گنج محبت زرند میکده پرس
که شیخ صومعه را هرگز این هدایت نیست

در آفتاب قیامت مشو زمن غافل
که غیر سایه لطف توام حمایت نیست

چو درد ازوست دوام ازو طلب اهلی
سخن صریح بگو حاجت کنایت نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.