هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و دلدادگی شاعر به معشوق است که با غم و رنج همراه شده است. شاعر از جفاهای معشوق سخن می‌گوید اما همچنان عاشقانه به او وفادار است. او از تأثیر عمیق معشوق بر زندگی خود می‌گوید و حتی جان خود را فدای او می‌کند. در نهایت، شاعر اشاره می‌کند که دیگران در شادی هستند، اما شادی او تنها در غم معشوق است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۹۸

جان من مسکین که گرفتار غم اوست
موقوف بیک گوشه چشم کرم اوست

ما مست جفاییم و نخواهیم زساقی
هر جرعه که بی چاشنی زهر غم اوست

عمری است که در مدرسه از فکر دهانش
بحث همه اثبات وجود و عدم اوست

جز دردل ما صورت او نقش نبندد
کاین آینه غیب نما جام جم اوست

صدجان بفدای قلم صورت آنکس
کاین صورت زیبا همه نقش قلم اوست

با باد نشاید خبرش گفت ولیکن
جز باد کرا ره بحریم حرم اوست

شادند حریفان همه از عیش دمادم
خود شادی اهلی بغم دمبدم اوست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.