۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۰

خوشا کسی که بکوی تو بخت همدم اوست
سفال درد سگان تو ساغر جم اوست

دلم که در خم چو گان زلف تست چو گوی
شکسته شد همه عمر و هنوز در خم اوست

بمرگ مدعی از درد، دل بسوخت مرا
هنوز خانه بختم سیه بماتم اوست

دلا تو چند چو پروانه لافی از آتش
ترا چه طاقت یک شعله ز آتش غم اوست

ترا چه تاب جمالی که مه ازو تابی است
چه جای ماه که خورشید ذره کم اوست

ز سیل فتنه چه غم خانه دل ما را
که از اساس محبت بنای محکم اوست

بیمن ساقی عیسی نفس نخواهد مرد
چراغ خاطر اهلی که زنده از دم اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.