هوش مصنوعی: در این داستان، کرکسی به زغن ادعا می‌کند که هیچ‌کس دوربین‌تر از او نیست. زغن او را به چالش می‌کشد و از او می‌خواهد که به اطراف دشت نگاه کند. کرکس ادعا می‌کند که دانه‌ای گندم در دشت دیده است، اما وقتی برای خوردن آن پایین می‌آید، در دام می‌افتد. زغن به او هشدار می‌دهد که دیدن دانه بدون توجه به دام اطراف آن سودی ندارد. در نهایت، کرکس به دلیل غرور و بی‌احتیاطی گرفتار می‌شود.
رده سنی: 12+ این متن دارای مفاهیم اخلاقی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از تمثیل و نمادها ممکن است برای کودکان کوچک‌تر قابل درک نباشد.

حکایت کرکس با زغن

چنین گفت پیش زغن کرکسی
که نبود ز من دوربین‌تر کسی

زغن گفت از این در نشاید گذشت
بیا تا چه بینی بر اطراف دشت

شنیدم که مقدار یک روزه راه
بکرد از بلندی به پستی نگاه

چنین گفت دیدم گرت باورست
که یک دانه گندم به هامون برست

زغن را نماند از تعجب شکیب
ز بالا نهادند سر در نشیب

چو کرکس بر دانه آمد فراز
گره شد بر او پای بندی دراز

ندانست ازان دانه بر خوردنش
که دهر افگند دام در گردنش

نه آبستن در بود هر صدف
نه هر بار شاطر زند بر هدف

زغن گفت ازان دانه دیدن چه سود
چو بینایی دام خصمت نبود؟

شنیدم که می‌گفت و گردن به بند
نباشد حذر با قدر سودمند

اجل چون به خونش برآورد دست
قضا چشم باریک بینش ببست

در آبی که پیدا نگردد کنار
غرور شناور نیاید به کار
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.