هوش مصنوعی: این شعر از عشق و محبت عمیق و فداکاری سخن می‌گوید. شاعر از گم شدن یوسف و ناتوانی در یافتن او می‌نالد و تأکید می‌کند که حتی بوی او نیز یافت نمی‌شود. او از فداکاری جان خود برای معشوق می‌گوید و اشاره می‌کند که هیچکس به اندازه‌ی او در راه عشق کشته نشده است. همچنین، شاعر از بی‌وفایی دنیا و انسان‌ها شکایت کرده و تنها وفاداری را در سگان کوچه می‌یابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'سگان کوی' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا نیازمند توضیح باشد.

شمارهٔ ۳۲۴

یافت از یوسف پدر بویی اگر رویش نیافت
یوسف من آنچنان گمشد که کس بویش نیافت

خاک شو گر مهر ازو داری کز آن خورشید رخ
هرکه خاک ره نشد یکذره ره سویش نیافت

کشته او از محبت تا کسی چون من نشد
معجز عیسی ز سحر چشم جادویش نیافت

جان شیرینم فدایش کرد و هرگر جان من
یک نظر بی زهر چشم از تلخی خویش نیافت

عمر اهلی گرچه در پای سگانش صرف شد
مردمی در هیچکس غیر از سگ کویش نیافت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.