۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۶

بازم ز هر طرف مه رخساره کسی است
دل با کسی و دیده بنظاره کسی است

آسوده گشتم از همه عالم ولی دلم
آواره است و هر نفس آواره کسی است

آهسته رو که در ره خوبان بخاک و خون
مرغی که میطپد دل بیچاره کسی است

هرکس وسیله اجلش حالتی بود
مارا وسیله غمزه خونخواره کسی است

اهلی بگو بخواجه که ما کیمیاگریم
ما را چه احتیاج بمس پاره کسی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.