۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۳

تو باغ حسنی و صد عندلیب زار تراست
منم که جز تو ندارم چومن هزار تراست

مدام خون خورم از حسرت دو نرگس تو
شراب من خورم و چشم پرخمارتر است

تو مست خنده شیرین چو خسرو از بختی
چه غم ز گریه فرهاد بیقرارتر است

اگرچه سوختم از عشق، باد خاکم برد
هنوز بر دل نازک زمن غبارتر است

چو روزگار جفا کیشت ای پسر پرورد
ننالم از تو اگر خوی روزگارتر است

وفا بتان جفا پیشه را نمی زیبد
تو جور کن بمن و باوفا چکارتر است

گرت بمهر خرد ور بجور بفروشد
درین معامله اهلی چه اختیارتر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.