۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۷

آنکس طلبد کعبه که بیگانه عشق است
گر عاشق و مستی همه جا خانه عشق است

ای عقل تو و مسجد معموره تقوی
ماییم و خرابات که ویرانه عشق است

از بحر وجود و صدف سینه آدم
مقصود خدا گوهر یکدانه عشق است

در مدرسه و صومعه و دیر و خرابات
حرفی که شنیدی همه افسانه عشق است

با اینهمه هشیاری و عشقی که ملک راست
دل شیفته شیوه مستانه عشق است

مشکن دل دیوانه ام ای شیشه گردون
از وی بحذر باش که دیوانه عشق است

اهلی اگرش ساغر جم نیست همین بس
کز درد سفالی سک میخانه عشق است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.