هوش مصنوعی:
متن بالا یک شعر عرفانی و اخلاقی است که بر پذیرش غمها به عنوان بخشی از لطف الهی تأکید دارد. شاعر بیان میکند که غمها نیز مانند شادیها از الطاف خداوند هستند و نباید از آنها گریزان بود. همچنین، اشاره میکند که دردها و رنجها زمانی ارزشمندند که درمانی برای آنها وجود داشته باشد و دوستی و عشق میتواند تسکیندهنده باشد.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل پیامهای اخلاقی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
شمارهٔ ۳۹۸
می خور که فکر عالم پر غم نباشدت
عالم خوش است اگر غم عالم نباشدت
با غم دلا بساز که این هم ز لطف اوست
با او چه میکنی اگر این غم نباشدت
زان درد خوشه چین نکند در دل تو کار
کز خرمن مراد جوی کم نباشدت
در صید مرغ دل رخ همچون گلت بس است
حاجت بدام سنبل پر خم نباشدت
زخمی که یار مرهم او می شود چه غم
زخم آن زمان بد است که مرهم نباشدت
کی سر غیب روی نماید چو جم ترا
گر روی دوست آینه جم نباشدت
اهلی چو از غم تو دل دوست خرم است
غمگین مباش گر دل خرم نباشدت
عالم خوش است اگر غم عالم نباشدت
با غم دلا بساز که این هم ز لطف اوست
با او چه میکنی اگر این غم نباشدت
زان درد خوشه چین نکند در دل تو کار
کز خرمن مراد جوی کم نباشدت
در صید مرغ دل رخ همچون گلت بس است
حاجت بدام سنبل پر خم نباشدت
زخمی که یار مرهم او می شود چه غم
زخم آن زمان بد است که مرهم نباشدت
کی سر غیب روی نماید چو جم ترا
گر روی دوست آینه جم نباشدت
اهلی چو از غم تو دل دوست خرم است
غمگین مباش گر دل خرم نباشدت
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.