هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غمگین است که از درد فراق و ناکامی در عشق سخن میگوید. شاعر از دست دادن عقل و هوش در راه معشوق، ناتوانی در رسیدن به او، و غم هجران را توصیف میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۴۰۱
هر کس که پا نهاد بکویت ز دست رفت
هشیار و عاقل آمد و مجنون و مست رفت
زلف تو خواستم که بگیرم دلم ربود
آنم بدست نامد و اینم ز دست رفت
دلبر چو رفت رشته جان گو گسسته باش
دام اینزمان چه سود که ماهی ز شست رفت
در خون نشسته ام که کمان ابرویم ز ناز
چون تیر خویش در نظرم تا نشست رفت
هشیار و عاقل آمد و مجنون و مست رفت
زلف تو خواستم که بگیرم دلم ربود
آنم بدست نامد و اینم ز دست رفت
دلبر چو رفت رشته جان گو گسسته باش
دام اینزمان چه سود که ماهی ز شست رفت
در خون نشسته ام که کمان ابرویم ز ناز
چون تیر خویش در نظرم تا نشست رفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.