۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۳

مسکینی ما را نتوان شرح و بیان کرد
مسکین تر از آنیم که تقریر توان کرد

کار می و معشوقه سراسر همه سودست
از کس نشنیدم که درین کار زیان کرد

المنه لله که در صید گه عشق
تیر تو مرا در صف عشاق نشان کرد

باور نکنم من که پری تو بحسن است
حسنی اگرش بود چرا از تو نهان کرد

شاید که دل کوه بفریاد در آید
امروز که اهلی ز غم عشق فغان کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.