۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۹

خوبان که همچو شمع ز نور آفریده اند
سر تا قدم چراغ دل و نور دیده اند

آن طرفه آهویان که به مجنون وشان خوشند
این طرفه است کز من مجنون رمیده اند

در صید دل کبوتر مستند مهوشان
کز برج دلفریبی و شوخی پریده اند

چون من بخون خود نشوم غرقه از بتان
کز من بتیغ کم محلی دل بریده اند

آسوده نیستم دمی از سوختن چو شمع
گویی برای سوختنم آفریده اند

هرگز کجا بشریت کوثر شوند خوش
تلخی کشان که زهر جدایی چشیده اند

اهلی چو مرغ بسمل از آن میطپد بخاک
مردان چه جای خاک که در خون طپیده اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.