هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از دردهای عشق، بیوفایی دوستان، و رنجهای روحی خود سخن میگوید. او از دشمنان و دوستان نادرست شکایت دارد و از سوختن در آتش عشق مانند شمع یاد میکند. همچنین، به زیباییهای گذرا و فریبندگی دنیا اشاره میکند و از دلباختگی و اسارت دل در دست معشوق مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند شکایت از دوستان و دشمنان ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۴۲۳
خلق از سگت نه از بد دشمن فغان کنند
دشمن چه سگ بود گله از دوستان کنند
ز نار عشق رشته جان شد مرا چو شمع
بر خود نبسته ام که مرا منع از آن کنند
دانم یقین نه مستی و از عشوه آندو چشم
ترسم که با یقین خودم بد گمان کنند
خوبان بروی ما نگشایند در مگر
روزی که نوبهار جوانی خزان کنند
مرغ دل از بتان نبرد ره بزیرکی
کاین قوم صید دل نه به تیر و کمان کنند
اهلی ز وصف آن شکرین لب غریب نیست
گر طوطیان حدیث تو ورد زبان کنند
دشمن چه سگ بود گله از دوستان کنند
ز نار عشق رشته جان شد مرا چو شمع
بر خود نبسته ام که مرا منع از آن کنند
دانم یقین نه مستی و از عشوه آندو چشم
ترسم که با یقین خودم بد گمان کنند
خوبان بروی ما نگشایند در مگر
روزی که نوبهار جوانی خزان کنند
مرغ دل از بتان نبرد ره بزیرکی
کاین قوم صید دل نه به تیر و کمان کنند
اهلی ز وصف آن شکرین لب غریب نیست
گر طوطیان حدیث تو ورد زبان کنند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.