هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از احساسات درونی خود، مانند عشق سوزان، درد دل، و ملامت‌های عاشقانه می‌نویسد. او از تشبیه‌های زیبایی مانند آفتاب و مهتاب، خضر و آب حیات، و خنجر قصاب استفاده می‌کند تا عمق احساساتش را نشان دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'خنجر قصاب' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۴۶

در عرق شد چو رخش ز آتش می تابی خورد
وه که زان روی عرقناک دلم آبی خورد

در خیال خم آن طاق دو ابرو دل من
ای بسا می که بهر گوشه محرابی خورد

چون بپوشم ز کس این قصه که با همچو منی
آفتابی چو تو می در شب مهتابی خورد

فکر روزی چکند کس که دلم آب حیات
از خضر جستی و از خنجر قصابی خورد

کی دل اهلی مسکین بسلامت باشد
زینهمه سنگ ملامت که بهر بابی خورد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.