هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد و رنج عاشقانه و ناگفته‌های دل سخن می‌گوید. شاعر از طبیب جان (معشوق) می‌خواهد که حال او را به دیگران بگوید، اما می‌داند که تنها کسانی که درد دارند، می‌توانند درد او را درک کنند. او از بلبلان و گلها می‌خواهد که داغ دلش را برای دیگران بازگو کنند.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۶۳

کجا با آن طبیب جان حریفان حال من گویند
که گر باشد مجال او حدیث خویشتن گویند

نسوزد دل بدرد کس مگر اورا که دردی هست
مرا جان سوزد از جایی سخن از کوهکن گویند

کجا سرو آن زبان دارد که گوید چون قد یارم
مگر آن بی زبان را مردم از بالا سخن گویند

برآید خشک لب چون من دهان غنچه گر با او
حدیث آتش انگیز تو ای شیرین دهن گویند

فغان بلبلان اهلی نه بیوجهی بود گویا
که شرح داغ من گلها بمرغان چمن گویند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.