هوش مصنوعی:
گربهای بیمار در خانه زال زندگی میکرد. روزی به مهمانسرای امیر فرار کرد و غلامان سلطان او را با تیر زدند. گربه در حالی که خونریزی داشت و از ترس جانش فرار میکرد، با خود فکر میکرد که اگر از دست تیراندازان نجات یابد، به زندگی ساده با موشها و ویرانههای پیرزن بازخواهد گشت. او به این نتیجه رسید که قناعت به زندگی ساده بهتر از طمع به چیزهای خطرناک است. همچنین اشاره شد که خداوند از بندهای که به قسمت خود راضی نیست، خرسند نمیشود.
رده سنی:
12+
این متن دارای مفاهیم اخلاقی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای کودکان زیر 12 سال دشوار باشد.
حکایت
یکی گربه در خانهٔ زال بود
که برگشته ایام و بدحال بود
دوان شد به مهمان سرای امیر
غلامان سلطان زدندش به تیر
چکان خونش از استخوان، میدوید
همی گفت و از هول جان میدوید
اگر جستم از دست این تیر زن
من و موش و ویرانهٔ پیرزن
نیرزد عسل، جان من، زخم نیش
قناعت نکوتر به دوشاب خویش
خداوند از آن بنده خرسند نیست
که راضی به قسم خداوند نیست
که برگشته ایام و بدحال بود
دوان شد به مهمان سرای امیر
غلامان سلطان زدندش به تیر
چکان خونش از استخوان، میدوید
همی گفت و از هول جان میدوید
اگر جستم از دست این تیر زن
من و موش و ویرانهٔ پیرزن
نیرزد عسل، جان من، زخم نیش
قناعت نکوتر به دوشاب خویش
خداوند از آن بنده خرسند نیست
که راضی به قسم خداوند نیست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:حکایت مرد کوته نظر و زن عالی همت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.