۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰۷

تا یار ز شوخی بکناری ننشیند
دل در بر ما هم بقراری ننشیند

در گوشه میخانه بمستی دلم افتاد
تا مست نیفتد بکناری ننشیند

گر خاک شود چون من آلوده جهانی
بر دامن پاک تو غباری ننشیند

ایکاش چو نایی ندهی وعده که عاشق
در خون همه دم بهر تو باری ننشیند

گر خار غمم رخنه بجان کرد غمی نیست
امید که در پای تو خاری ننشیند

با کار جهان اهلی دیوانه چکارش
سودا زده هر کز پی کاری ننشیند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.