۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱۰

باز از فریب وعده دلم را شکیب داد
صد بارش آزمودم و بازم فریب داد

زیب جمال او نه که مشاطه داده است
خورشید را که زینت و آیین و زیب داد؟

در رشک آن سرم که بفتراک خویش بست
کو را هزار بوسه به ران و رکیب داد

بخت از لبش دهد همه را بیحساب بخش
مارا که نیست وعده بروز حسیب داد

شادم بوصل و هجر که کشتی بخت هم
در موج عشق تن بفراز و نشیب داد

من خود سگ که ام که بر آن کوی بگذرم
جایی که شیر را سگ کویش نهیب داد

از خنده گر نداد شکیب دل آن پری
اهلی ز گریه داد دل آن ناشکیب داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.