۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱۵

کس چون غم زلیخا یوسف ندیده داند؟
دست بریده حالش دست بریده داند

خسرو ندیده حرمان کی ذوق وصل یابد
قدر بلان شیرین تلخی چشیده داند

کی مرهم وصالی بخشد به سینه ریشان
مستی که چاک سینه جیب دریده داند

نا آشنای من کو نا دیده کرد دیده
گر بشنود فغانم هم ناشنیده داند

گستاخ پا نهادن نتوان بخاک کویت
کاین خاک راه اهلی نور دو دیده داند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.