۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱۸

جان به فکر جهان نمی ارزد
این جهان هم به آن نمی ارزد

بر زمین یکزمان چو دلتنگی
به زمین و زمان نمی ارزد

سود عالم زیان عاقبت است
هیچ سود این زیان نمی ارزد

صحبت باغ اگرچه روح افزاست
منت باغبان نمی ارزد

پیش ما عاشقان نا پروا
زندگی رایگان نمی ارزد

ذوق مستی و می پرستی هم
طعنه ناکسان نمی ارزد

اهلی از کس مخواه مرهم دل
که به زخم زبان نمی ارزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.