هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و دوری از معشوق میگوید و حالات روحی خود را مانند شمعی توصیف میکند که هم میخندد و هم میگرید. او معشوق را به غزالی خوشبو تشبیه میکند که دلهای بسیاری را صید کرده است و از خود میپرسد که چگونه میتواند چنین معشوقی را شکار کند. شاعر از دل پرغبار و بیقرار خود میگوید و آرزو میکند که معشوق گذری بر دل او بزند تا بتواند آن را پاک کند. او اعتراف میکند که بدون معشوق، هیچ صحبتی نمیتواند به دلش آرامش بدهد و از معشوق میخواهد که به او بگوید با این دل بیقرار چه کند. شاعر با وجود سالها امید به وصال معشوق، حتی یک لحظه هم جان امیدوار خود را شاد ندیده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آنها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۶۲۱
بی تو چو شمع کرده ام گریه و خنده کار خود
خنده بروز دل کنم گریه بروزگار خود
ای چو غزال مشگبو صید تو صد هزار دل
من چه سگم که آهویی چون تو کنم شکار خود
در دل پر غبار من گر گذری بهل که من
پاک کنم ز دود دل سینه بی قرار خود
بی تو بهیچ صحبتی نیست سکون دل مرا
هم تو بگو که چون کنم با دل بی قرار خود
اهلی اگرچه سالها داشت امید وصل تو
شاد ندید یکنفس جان امیدوار خود
خنده بروز دل کنم گریه بروزگار خود
ای چو غزال مشگبو صید تو صد هزار دل
من چه سگم که آهویی چون تو کنم شکار خود
در دل پر غبار من گر گذری بهل که من
پاک کنم ز دود دل سینه بی قرار خود
بی تو بهیچ صحبتی نیست سکون دل مرا
هم تو بگو که چون کنم با دل بی قرار خود
اهلی اگرچه سالها داشت امید وصل تو
شاد ندید یکنفس جان امیدوار خود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.