۱۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۴۳

رقیب از رشک من هر لحظه در خارها دارد
که آن یوسف رخ از شوخی بمن آزارها دارد

مرا چون بید بنماید بغیر و زیر لب خندد
من از آن خنده میابم که با من کارها دارد

بهرجاییکه بنشیند چو خیزد دامن افشاند
که میداند ز مژگانم بدامن خارها دارد

نگویم با پری ماند پری را من کجا دیدم
همی بینم که نقشی بر در و دیوارها دارد

سگ کوی بتان باشد خورد سنگ جفا اهلی
نه از بیگانه بلک از خویشتن آزارها دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.