۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵۶

با همه شاد و ملول از من بیچاره شود
بیم آنست کزین غصه دلم پاره شود

آنکه ناشسته لب از شیر چنین میکشدم
وای بر جان من آنروز که میخواره شود

غم جان نیست مرا گر کشد از خوی بدم
جان فدایش غم از آنستکه خو کاره شود

تا کی آن زلف سیه دل که پریشان بادا
عاشق سوخته را مانع نظاره شود

از گرفتاری اهلی چه ملول است ایکاش
یک اشارت کند از غمزه و آواره شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.