هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد فراق و عشق سخن میگوید. او از غم و اندوه عشق، آرزوی وصال، و رهایی از قفس تن میسراید. همچنین، به بلندهمتی و امید به رسیدن به معشوق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۵۸
اگر از غم تو صد جان به یکی نفس برآید
نفسی نه از دهانت بمراد کس برآید
توبکاکل پریشان نرسی ز هیچ راهی
که هزار دود آهت نه پیش و پس برآید
بتو حال من که گوید؟ که بحضرت سلیمان
که دهد مجال کانجا سخن مگس برآید
قفس تن من از بس که بمرغ جان بود تنگ
بپرد هزار فرسخ گر ازین قفس برآید
هوس وصال دارم اگرم کشی چه باک است
چه غم از هلاک باشد اگر این هوس برآید
تو گرم نه دل خراشی نکنم فغان و ناله
به خراش زخمی افغان زدل جرس برآید
ببلند همتی جو بر شاخ وصل اهلی
که مراد از آن سهی قد نه بدسترس برآید
نفسی نه از دهانت بمراد کس برآید
توبکاکل پریشان نرسی ز هیچ راهی
که هزار دود آهت نه پیش و پس برآید
بتو حال من که گوید؟ که بحضرت سلیمان
که دهد مجال کانجا سخن مگس برآید
قفس تن من از بس که بمرغ جان بود تنگ
بپرد هزار فرسخ گر ازین قفس برآید
هوس وصال دارم اگرم کشی چه باک است
چه غم از هلاک باشد اگر این هوس برآید
تو گرم نه دل خراشی نکنم فغان و ناله
به خراش زخمی افغان زدل جرس برآید
ببلند همتی جو بر شاخ وصل اهلی
که مراد از آن سهی قد نه بدسترس برآید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.