هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام، رنجهای عاشقانه و ناامیدی از وصال معشوق سخن میگوید. شاعر از درد دوری، بیخبری معشوق و تلاش بیثمر خود مینالد و به سرنوشت دیگران مانند یعقوب اشاره میکند که دل و چشم خود را در راه عشق از دست دادند. همچنین، او از بیتوجهی دیگران به رنجهایش شکایت دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و ناامیدی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال سنگین باشد و درک کامل آن نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی بیشتری دارد.
شمارهٔ ۶۷۱
چون مرغ بسملم خبر ار ترک سر نشد
تیغ تو ریخت خونم و هیچم خبر شد
یعقوب هم بباخت دل و چشم بهر دوست
چشم و دلی که در سر کار نظر نشد
تا بخت ره بکعبه وصلت کرا دهد؟
ورنه کسی بسعی ز من بیشتر نشد
بیچاره من که در طلب بوی زلف تو
کار دلم چونافه بخون جگر نشد
اهلی ببزم یار کسی یاد ما نکرد
بس چون شود حکایت ما کاینقدر نشد
تیغ تو ریخت خونم و هیچم خبر شد
یعقوب هم بباخت دل و چشم بهر دوست
چشم و دلی که در سر کار نظر نشد
تا بخت ره بکعبه وصلت کرا دهد؟
ورنه کسی بسعی ز من بیشتر نشد
بیچاره من که در طلب بوی زلف تو
کار دلم چونافه بخون جگر نشد
اهلی ببزم یار کسی یاد ما نکرد
بس چون شود حکایت ما کاینقدر نشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.