۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۰۲

بذات حق که مرا تا وجود خواهد بود
سرم بپای بتان در سجود خواهد بود

تو گر زمهر پشیمان شدی مرا باری
همان محبت دیرین که بود خواهد بود

چرا ز دود دل من به تنگ می آیی
چو آتشم زدی البته دود خواهد بود

تو خود بگو که رخ زرد عاشقان تا کی
ز دست سیلی عشقت کبود خواهد بود

زیان دین و دلم نیست غم که در ره دوست
هر آن زیان که شود عین سود خواهد بود

مباش دور ز اهلی که مرگ نزدیک است
وگر چه دیر بود دیر زود خواهد بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.