۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱۴

ایخوش آنکس که چو گل مستی بیباک کند
ساغری درکشد و پیرهنی چاک کند

برق حسن تو که بر لاله رخان آتش زد
تاچه با خرمن مشتی خس و خاشاک کند

آخر ای پادشه حسن نگویی که کسی
تا بکی داد زند چند به سر خاک کند

چند افتیم بپای همه چون نیست کسی
که بدامان کرم چهره ما پاک کند

تنگدل اهلی از آنگل چو شوی غنچه صفت
که هزار از تو بیک خنده فرحناک کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.