۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۳۴

بغیر خون جگر دل شراب ناب نخورد
بتلخی د من هیچکس شراب نخورد

ز بسکه بود دل من بخون او تشنه
مرا بتیغ تو تا خون نریخت آب نخورد

به خنده نمیکنم جگر خورد لب تو
بدین نمک مه من، هیچکس کباب نخورد

خوشا دلی که گر افتاد در جهان طوفان
شراب خورد و غم عالم خراب نخورد

جز از سفال سگ آستان او اهلی
بکام دل دم آبی بهیچ باب نخورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.