۱۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۶۰

عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند
گلرخان غنچه صفت جامه بتن چاک زنند

باشد ای گل که ببرق کرم از ممکن غیب
آتش تفرقه یی در خس و خاشاک زنند

ازره غمزدگان سنگ ملامت برگیر
تا شهیدان تو چون سبزه سر از خاک زنند

عاشقانی که نشویند بخونابه نظر
شرمشان باد که لاف از نظر پاک زنند

دردمندان قدم اول بسر خویش نهند
وانگهی دست بر آن حلقه فتراک زنند

سگ عیسی نفسانیم که این گرم روان
گرچه خاکند قدم بر سر افلاک زنند

زاهدانی که محبت نشناسند که چیست
عیب باشد که دم از دانش و ادراک زنند

سر هر کس نشود گوی بمیدان بتان
اهلی این گوی مگر مردم چالاک زنند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.