هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌توجهی یاران و اطرافیان به دردها و رنج‌هایش شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که دیگران در مستی و بی‌خبری به سر می‌برند و درکی از رنج‌های او ندارند. همچنین، اشاره‌ای به داستان یوسف و یعقوب دارد و بیان می‌کند که خوبان نیز غم خویش را فراموش می‌کنند. شاعر از بی‌وفایی و ناسپاسی دیگران نیز گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌وفایی و ناسپاسی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۷۶۳

یاران همه مست و خبر از خویش ندارند
پروای خمار من درویش ندارند

جان کندن فرهاد چه دانند که چون است
آنها که چو من کوه غمی پیش ندارند

درد دل خود با که بگوییم که یاران
با ما بجز از سرزنشی بیش ندارند

یوسف نکند یاد ز یعقوب که خوبان
بیگانه نهادند و غم خویش ندارند

حق نمک خنده شیرین نشناسند
کافر نمکانی که دل ریش ندارند

با نوش لبان خرمگسانند رقیبان
اهلی مطلب نوش که جز نیش ندارند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.