هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از جان آفرین سخن میگوید که جهان را آفریده و غم و درد را در دل شاعر قرار داده است. شاعر از عشق و رنجهای آن میگوید و اشاره میکند که طبیب عشق، زخمهای دل او را با لعل لب معشوق درمان میکند. همچنین، او به ناپایداری دنیا و غمهای آن اشاره دارد و تأکید میکند که آسمان دلی شاد نیافریده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و غم ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۷۷۷
جان آفرین که جان همه عالم آفرید
جان مرا ز محنت و درد و غم آفرید
یکذره و هزار غمم کافتاب صبح
در ذره یی چو من غم صد عالم آفرید
بر طاق نه فلک مه نو آنکه نقش بست
ماهی چو طاق ابروی شوخت کم آفرید
دست قضا گهی که وجود تو می سرشت
زآب حیات و شیره جان درهم آفرید
زخم تو دید در دل چاکم طبیب عشق
آن زخم را ز لعل لبت مرهم آفرید
اهلی به دور دوست که دلها پر از غم است
باور مکن که چرخ دلی خرم آفرید
جان مرا ز محنت و درد و غم آفرید
یکذره و هزار غمم کافتاب صبح
در ذره یی چو من غم صد عالم آفرید
بر طاق نه فلک مه نو آنکه نقش بست
ماهی چو طاق ابروی شوخت کم آفرید
دست قضا گهی که وجود تو می سرشت
زآب حیات و شیره جان درهم آفرید
زخم تو دید در دل چاکم طبیب عشق
آن زخم را ز لعل لبت مرهم آفرید
اهلی به دور دوست که دلها پر از غم است
باور مکن که چرخ دلی خرم آفرید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.