۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸۱

چند آن می لب عاشق مخمور به بیند
چند آب خضر تشنه لب از دور به بیبند

از روی تو کی سیر شود عاشق اگر هم
از صبح ازل تا نفس صور به بیند

تا گنج غم عشق تو در خانه دلهاست
یک خانه که از جور تو معمور به بیند؟

دزدیده ز مردم نگرد روی تو عاشق
ور دست دهد هم زتو مستور به بیند

روشن شودش صبح سعادت ز جمالت
هرکس که ترا در شب دیجور به بیند

مجنون صفت از خلق رمد آهوی سرمست
گر یکنظر آن نرگس مخمور به بیند

از خاک شهیدان غم عشق دمد نور
اهلی چه خوش آن دیده که این نور به بیند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.