هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از درد عشق، رنجهای ناشی از آن و تأثیرات عمیق عشق بر جان و دل سخن میگوید. شاعر از عشق به عنوان بلایی یاد میکند که همهجا را از خون جگر تر میسازد و جان او را به آتشکدهای تبدیل کرده است. همچنین، به موضوعاتی مانند تسلیم در برابر معشوق، بیآبرویی در راه عشق و ناامیدی از وصال اشاره میشود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به رنج و درد عشق، برای درک و ارتباط بهتر نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۷۸۷
کیست کو خاک ز بیداد تو بر سر نکند
مگر آنکسکه سر از جیب عدم برنکند
عشق باران بلایسیت که در روی زمین
هیچ جا نیست که از خون جگر تر نکند
کعبه جان مرا عشق تو آتشکده ساخت
عشق با جان من آن کرد که کافر نکند
مست گریان که بخاک قدمت روی نهد
آبرو چیست که با خاک برابر نکند
هرکه کشت آن لب میگون به خمار ستمش
آه اگر دفع خمارش می گلگون نکند
ای دل ساده گر او گفت که من زان توام
آن محالی است که کس غیر تو باور نکند
گر دلت نافه صفت عشق نسوزد اهلی
طیب انفاس تو آفاق منور نکند
مگر آنکسکه سر از جیب عدم برنکند
عشق باران بلایسیت که در روی زمین
هیچ جا نیست که از خون جگر تر نکند
کعبه جان مرا عشق تو آتشکده ساخت
عشق با جان من آن کرد که کافر نکند
مست گریان که بخاک قدمت روی نهد
آبرو چیست که با خاک برابر نکند
هرکه کشت آن لب میگون به خمار ستمش
آه اگر دفع خمارش می گلگون نکند
ای دل ساده گر او گفت که من زان توام
آن محالی است که کس غیر تو باور نکند
گر دلت نافه صفت عشق نسوزد اهلی
طیب انفاس تو آفاق منور نکند
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.