هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد عشق و بیتفاوتی معشوق شکایت میکند. او آرزو میکند که معشوق هرگز درد عشق را تجربه نکند و از بیدردی و بیتفاوتی او رنج میبرد. شاعر همچنین به اهمیت عشق، همراهی صاحبدلان و ارزش عمر در کنار آنان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۷۸۶
گر من از درد تو مردم هرگزت دردی مباد
جان من گر خاک شد بر خاطرت گردی مباد
میرم از درد و نپرسی وه چه بی دردیست این
کس چو من هرگز اسیر چون تو بی دردی مباد
یارب ای سرو سهی عاشق شوی اما دلت
مبتلای عشق چون خود ناز پروردی مباد
هر دل افکاری که شد مست از بهار عشق تو
چون خزان بی اشک سرخ و چهره زردی مباد
عیش پیران گر همه خضرند بی خوبان چه سود
بزم خوبان نیز بی پیر جهانگردی مباد
عمر جاویدان اهلی صحبت صاحبدل است
آفتاب عمر هم بی سایه مردی مباد
جان من گر خاک شد بر خاطرت گردی مباد
میرم از درد و نپرسی وه چه بی دردیست این
کس چو من هرگز اسیر چون تو بی دردی مباد
یارب ای سرو سهی عاشق شوی اما دلت
مبتلای عشق چون خود ناز پروردی مباد
هر دل افکاری که شد مست از بهار عشق تو
چون خزان بی اشک سرخ و چهره زردی مباد
عیش پیران گر همه خضرند بی خوبان چه سود
بزم خوبان نیز بی پیر جهانگردی مباد
عمر جاویدان اهلی صحبت صاحبدل است
آفتاب عمر هم بی سایه مردی مباد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.