هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام و رنجهای عاشق سخن میگوید. شاعر از دوری معشوق، دلآزردگی، امیدهای بربادرفته و سوختن در راه عشق مینالد. او عشق را همچون چاهی میداند که دل به امید معشوق در آن میافتد و هرگز رهایی نمییابد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، فضای حزنآلود و یأسآمیز شعر برای سنین پایین مناسب نیست.
شمارهٔ ۸۰۵
ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه رود
عمر هم خوش نبود گرنه بدلخواه رود
سوختم در ره خوبان ز پریشانی دل
چو پریشان نشود دل که بصد راه رود
یوسف از چاه زنخدان تو هرگز نرهد
وای آن دل که بامید تو در چاه رود
غیرت عشق زبان همه چون شمع بسوخت
که مبادا بزبان نام تو ناگاه رود
برق را زهره شبگردی آن کوی کجاست
جان اهلی است که با مشعله آه رود
عمر هم خوش نبود گرنه بدلخواه رود
سوختم در ره خوبان ز پریشانی دل
چو پریشان نشود دل که بصد راه رود
یوسف از چاه زنخدان تو هرگز نرهد
وای آن دل که بامید تو در چاه رود
غیرت عشق زبان همه چون شمع بسوخت
که مبادا بزبان نام تو ناگاه رود
برق را زهره شبگردی آن کوی کجاست
جان اهلی است که با مشعله آه رود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.