۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۶

شمشاد تو پروای کس از ناز ندارد
با چشم سیه گو که نظر باز ندارد

از عشق ننالیم که این زخم نهانی است
یعنی که قضا میزند آواز ندارد

مرغ دل ما در قفس دهر از آن ماند
کز ضعف درون قوت پرواز ندارد

گر خاک بسر میکنم از خانه خرابی
پروای من آن خانه برانداز ندارد

خوشباش که کس محرم راز دل ما نیست
مجنون تو کس همدم و همراز ندارد

در پای خسان چون نشوم همچو گیاپست
گر سرو توام بخت سرافراز ندارد

اهلی نظرش جانب آن ترک ختایی است
چشم کرم از مردم شیراز ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.