هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جدایی و ناامیدی از عشق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که دیگر نمی‌خواهد با معشوق بماند، زیرا از وفا خسته شده و معشوق به جفاکاری روی آورده است. شاعر همچنین از وضعیت خود و دیگر رندان شکایت دارد و تصمیم می‌گیرد که دیگر در این وضعیت نماند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و جدایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۸۱۲

بچه مهر و چه وفا با تو نشینم دگر
تا به امروز چه دیدیم که بینیم دگر

تو جفا کار شدی ما ز وفا سیر شدیم
تو چنان گشتی و ما نیز چنینیم دگر

جای ما نیست بکوی تو گذشتیم از آن
گر بود خلد برین هم که براینیم دگر

دست کوتاهی از اینگونه که ما رندان راست
جز گل حسرت ازین باغ چه چینیم دگر

صید پابسته شدن تا کی و خواری تا چند؟
خیز اهلی که بیک جا ننشینیم دگر
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.