هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلبستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که چگونه دل آزاده‌اش در زنجیر موهای معشوق اسیر شده و از این دیوانگی با خود درگیر است. شاعر اشاره می‌کند که حتی اگر صد سال خاطرات معشوق را جمع کند، با یک نگاه از سوی معشوق، همه‌چیز پریشان می‌شود. او همچنین تأکید می‌کند که دل خود را به شرطی به معشوق داده که دیگر آن را پس نگیرد و در پایان، از حیرانی خود در زندگی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد.

شمارهٔ ۸۱۱

از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر
ناگهان روی ترا بینم پشیمان دگر

تا دل آزاده در زنجیر زلفت بسته ام
با خود از دیوانگی دست و گریبانم دگر

خاطر از نظاره ات صد سال اگر جمع آورم
یک نظر کز دیده ام رفتی پریشانم دگر

گر دلم داری نگه دوری نباشد زانکه من
دل بشرط آن ترا دادم که نستان دگر

منکه عمری میگشودم عقده از کار کسان
حالیا اهلی بحال خویش حیرانم دگر
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.