۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱۵

ساقیا مستم لب خود از لب من دور دار
ورنه گر گستاخیی آید ز من معذور دار

دردمند عشق را راحت گر از بیداد تست
یارب این راحت ز جان دردمندان دور دار

هر کرا در ظلمت غم چشم بیرون رفتن است
گو چراغ می براه دیده پرنور دار

ای حریف بزم وصل از غیرت جانان بترس
یا طمع از جان ببر یا راز ازو مستور دار

خانه تن عاقبت اهلی ز پا خواهد فتاد
تا توانی خانه تن را بمی معمور دار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.