هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و دوری از معشوق سخن میگوید. شاعر بیان میکند که معشوق در دلش حضور دارد اما از چشمش دور شده است. او از دوری جانش (معشوق) رنج میبرد و ترجیح میدهد بمیرد تا اینکه معشوق از او رنجیده شود. شاعر خود را مست، شوریده و غرق در عشق توصیف میکند و از معشوق میخواهد اگر عاقل است از او دوری کند. همچنین، او نصیحتگران را از نزدیک شدن به خود منع میکند زیرا در سودای عشق، از دو عالم دور شده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر نیاز به درک و بلوغ عاطفی دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشقی و شوریدگی ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۸۳۶
در دل آمد یار و گشت از دیده غمدیده دور
بیش از آن نزدیک شد در دل که گشت از دیده دور
من به بویی زنده ام جانی ندارم دور ازو
مدتی دیرست کز من جان من گردیده دور
گر کشد آن مه مرا دستش مگیر ای همنفس
مردنم بهتر که یار از من شود رنجیده دور
مستم و شوریده و سرگرم آغوش توام
ای پری گر عاقلی باش از من شوریده دور
ای نصیحتگو میا نزدیک کز سودای عشق
اهلی شوریده خود را از دو عالم دیده دور
بیش از آن نزدیک شد در دل که گشت از دیده دور
من به بویی زنده ام جانی ندارم دور ازو
مدتی دیرست کز من جان من گردیده دور
گر کشد آن مه مرا دستش مگیر ای همنفس
مردنم بهتر که یار از من شود رنجیده دور
مستم و شوریده و سرگرم آغوش توام
ای پری گر عاقلی باش از من شوریده دور
ای نصیحتگو میا نزدیک کز سودای عشق
اهلی شوریده خود را از دو عالم دیده دور
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.