۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۵

سوختم بهر خدا در هجر ازین بیشم مسوز
بیش ازین از حسرت شمع رخ خویشم مسوز

خنده بر حالم مکن وز لب نمک بر من مپاش
گر نبخشی مرهمی باری دل ریشم مسوز

چون نگردی آشنا بیگانه وارم هم مران
بیش از این از طعنه بیگانه و خویشم مسوز

گر در آن اندیشه یی کز حسرتم سوزی چو شمع
لطف کن پیش رقیبان بد اندیشم مسوز

گر بجرم عشق چون اهلی سزای آتشم
خود بسوز، از جور این چرخ ستم کیشم مسوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.