هوش مصنوعی:
این شعر از فراق و دوری یار میگوید و احساس درد و اندوه ناشی از این جدایی را بیان میکند. شاعر از بیتوجهی دیگران به یارش شکایت دارد و از تنهایی و رنج خود مینالد. همچنین، اشارهای به گذرا بودن زندگی و فناپذیری انسان دارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و غمگینانه است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و فراق نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارند.
شمارهٔ ۸۵۴
فریاد که یار میرود باز
جانم ز فراق میرود باز
هر کسکه نباخت سر بکویش
آنجا به چکار میرود باز
تنها نه رقیب شد به نخجیر
بی سگ بشکار میرود باز
سر پیش سگش نکرد کاری
کار از دل زار میرود باز
گل پیش بتان بخیره چشمی
میآید و خار میرود باز
جان رفت بباد و خاک تن ماند
آنهم بغبار میرود باز
اهلی ز درش به مرگ دشمن
ماتم زده وار میرود باز
جانم ز فراق میرود باز
هر کسکه نباخت سر بکویش
آنجا به چکار میرود باز
تنها نه رقیب شد به نخجیر
بی سگ بشکار میرود باز
سر پیش سگش نکرد کاری
کار از دل زار میرود باز
گل پیش بتان بخیره چشمی
میآید و خار میرود باز
جان رفت بباد و خاک تن ماند
آنهم بغبار میرود باز
اهلی ز درش به مرگ دشمن
ماتم زده وار میرود باز
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.