هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دل‌سوختگی، محرومیت از وصال معشوق، و احساس تنهایی با دلِ اندوهگین خود می‌نالد. همچنین، به زیبایی و فریبندگی معشوق اشاره می‌کند که در نهایت به سرنوشتی محتوم می‌انجامد. شاعر از روز و شب خود به عنوان دوران رنج و تاریکی یاد می‌کند و خود را قربانی بختِ ناسازگار می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه، رنج‌های روحی، و مفاهیم شاعرانه‌ای است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای خوانندگان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۸۶۶

مستم و در جوش می بینم دل مجنون خویش
آتشم ای گریه منشان تا بریزم خون خویش

گر نریزی جرعه یی در کام من چون دیگران
خنده یی در کار من کن از لب میگون خویش

جمعی از وصل تو شاد و جمعی از جام تو مست
من به محرومی چه سازم با دل محزون خویش

قامت سرو سهی گفتی قیامت میکند
آه اگر بینی خرام قامت موزون خویش

غیر عشق من که باشد همچو حسنت برقرار
هرچه بینی عاقبت میگردد از قانون خویش

تا بکی هنگامه گرم از قصه بیهوده ام
شرمسارم کردی از افسانه و افسون خویش

شب ز تاریکی هلاکم روز میسوزم چو شمع
سوختم اهلی ز بخت و طالع وارون خویش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.