۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷۲

امشب که چراغ نظری چرب زبان باش
دل نرم کن ای شمع و مرا مرهم جان باش

حسنت بصفا بهتر از آن گشت که بودست
زنهار که در حسن وفا هم به از آن باش

خواهی که سرافراز شوی در همه عالم
چون سرو سهی راست دل و راست زبان باش

بیگانه شو از مردم و گر هم بتوانی
چون مردم چشم از نظر خویش نهان باش

تعلیم فراغت دهم ایدل به دو حرفت
عاشق شو و در سایه آن سرو روان باش

اکسیر مرادی که کند خاک زر سرخ
گر میطلبی خاک ره پیر مغان باش

چون صید غزالان همه مجنون صفتانند
اهلی پی خود گم کن و بی نام و نشان باش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.