۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱۵

بر مست خود به پیری و عمر تبه ببخش
موی سفید بین و بروی سیه ببخش

یکبار خود بشیوه عاشق کشی مکن
گاهی بکش بنرگس سرمست و گه ببخش

کارم بیک نفس چو رسد یکنظر فکن
جانی بتازه دیگرم از یک نگه ببخش

ایشاه حسن در خور این حسن لطف کن
یکبوسه گر من از تو بخواهم تو ده ببخش

راه خسان دهی و برانی ز در مرا
یکبار سوی خویش مرا نیز ره ببخش

اهلی بسجده تو گنهکار گر بود
اورا مکش ز بهر خدا یک گنه ببخش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.