۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲۵

عیبم مکن اگر (که) من هستم (خراب) عشق
کایزد سرشت (آبم و) خاکم بآب عشق

ساقی بیار (می) که برنکشد از چه غمم
سررشته خرد که درو نیست باب عشق

چون نحل موم کار خرد گرچه دلرباست
موقوف یک نظر بود از آفتاب عشق

مستی که خواب عشق ربودش دم نخست
کی سر به صبح حشر برآرد ز خواب عشق

دنیا و آخرت همه از یاد برده است
اهلی که مست دوست بود از شراب عشق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.