۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲۴

ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق
هنوز با می وصلیم در خمار فراق

ز ما مبر که ببوی تو ای غزاله چین
ز ملک وصل فتادیم در دیار فراق

ز روزگار بنالند خلق و این طرفه
که روزگار بنالد ز روزگار فراق

جدا ز گلشن وصلت چو لاله ام ای گل
ستاره سوخته هجر و داغدار فراق

چه قدر وصل شناسد کسی که چون اهلی
بخاک و خون ننشیند ز رهگذار فراق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.