۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲۷

میزدی تیری به غیر و بر جگر خوردم زرشک
میل قتل دیگری کردی و من مردم زرشک

با همه شوقی که دارم دی چه بودی با رقیب
دیدن روی ترا طاقت نیاوردم زرشک

گفتم از آزار دشمن شادمان گردد دلم
لیک چون آزار او کردی خود آزاردم زرشک

با وجود آنکه جان داد از دعای من رقیب
چون گذشتی از پی تابوت او مردم زرشک

تا ببینم دامن وصلت بدست دیگران
همچو اهلی سر بجیب نیستی بردم زرشک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.