هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس نادیده گرفته شدن و سکوت اجباری خود می‌گوید. او از خاکساری و فروتنی خود سخن می‌گوید، اما در عین حال از آتش درونی و اشتیاقش برای بیان حقایق پرده برمی‌دارد. شاعر به رابطه‌ی عاشقانه‌اش اشاره می‌کند و می‌گوید که گاهی از معشوق نیش می‌خورد، اما همچنان مشتاق نوشیدن از لب‌های اوست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به رنج‌های عاطفی و احساسی نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۹۹۰

تا کی بغیر گویی من چشم و گوش باشم
من هم زبان برآرم تا کی خموش باشم

من خاک آستانم گر مدعی غلامست
این خاکساریم به کان خود فروش باشم

گر زیر خاک چون خم خشت از سرم بر آری
بینی کز آتش دل چون می بجوش باشم

خواهم که پیش خلقت مستانه ره بگیرم
لیکن تو چون بیایی من کی بهوش باشم

این بس که از تو گاهی نیشی خورم چو اهلی
من کیستم کز آن لب در بند نوش باشم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.