هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وابستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید. او از رنج‌ها و محنت‌هایی که در این راه متحمل شده، شکایت دارد اما همچنان امیدوار به توجه معشوق است. شاعر خود را فقیر و حقیر می‌داند در حالی که معشوق را عزیز و گران‌قدر می‌خواند. او از زخم‌های عشق و تیرهای ملامت می‌گوید و در نهایت اعلام می‌کند که اسیر عشق معشوق شده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مربوط به رنج و محبت شدید نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۰۱۳

سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم
مرانم از در خود این زمان که پیر شدم

امید از تو نگاهی بگوشه چشم است
من از جهان بامید تو گوشه گیر شدم

بجان هنوز خریدار یوسفم هر چند
که او عزیز جهان گشت و من فقیر شدم

نداشت زخم من از مرهم طبیبان سود
هم از خدنگ تو آخر دوا پذیر شدم

تو آفتابی از آن خوارم از تو یکذره
که من بطالع کم دره حقیر شدم

شدم به تیر ملامت نشانه در عالم
ز بسکه سینه کرده پیش تیر شدم

اسیر عشق تو چون اهلیم مکش زارم
که کشتنی نشدم گر ترا اسیر شدم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.